جدول جو
جدول جو

معنی حب الصبر - جستجوی لغت در جدول جو

حب الصبر
(حَبْ بُصْ صَ)
رجوع به حب الذهب شود
لغت نامه دهخدا
حب الصبر
حبی بود که در تداوی قدیم در ناراحتیهای دستگاه گوارش استعمال میشده و از ساخته های شیخ الرئیس ابو علی سینا است. در ترکییب این حب ماده اصلی صمغ گیاه صبربود که فعلا بنام صبرزرد مشهور است وبا گل سرخ و هلیله کابلی و کتیرا و زعفران و سقمونیا و مقداری گرد (پودر) احجار و املاح معدنی مخلوط میشده است
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حَبْ بِ صَ)
صداع و درد معده را نفع دهد. صفت آن: سقوطری یک مثقال، تربد یک درم، حب النیل و غاریقون و انیسون از هر یک نیم درم، تخم حنظل و نمک هندی از هر یک دانگی و نیم، کتیره و مقل از هر یک درمی، همه را کوفته و بیخته به آب کرفس یا بادیان بسریشند و حب ها ساخته فروبرند
لغت نامه دهخدا
(حَ بُصْ صَ)
پردۀ غشائی که فضای سینه را به دو بخش چپ و راست بخش کند
لغت نامه دهخدا
(حَبْ بُصْ صَ نَ بَ)
ثمرۀ درخت صنوبر است، و آن بر دو نوع است، صغار و کبار، و چون حب الصنوبر گویند مطلق یا به کبار مقیدکنند مراد آن چیزیست که در فارسی چلغوزه نامند. و اگر مقید به صغار کنند مقصود آن چیز است که بفارسی تخم ناجو خوانند. (بحر الجواهر). و رجوع به دزی شود
لغت نامه دهخدا
(حَبْ بُلْ عُ فُ)
قرطم. تخم کاجیره. خسک دانه
لغت نامه دهخدا
(حَبْ بُلْ)
عرمض. حب رند. حب الدهمست. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). مانند فندقی کوچک بود و پوست وی بغایت سیاه و تنگ بود و مغز آن به دو نیمه بود بغایت سخت و لون آن به زردی مایل بود و اندکی عطریت در وی بود و طبیعی وی گرم و خشک است در سیم. دو مثقال آن چون با می پخته بیاشامند و بقراط گوید یک مثقال، نافع بود جهت دشخواری زادن و چکیدن بول و حیض براند و گزیدگی جمیع جانوران را نافع بود. فولس گوید: تریاق جمیع زهرها بود و از خواص وی آنست که چون نقیع وی در خانه بیفشانند مگس بگریزد و سودمند بود جهت سپرز که از رطوبت بود چون با راسن بیاشامند و دردسر را که از سبب بلغم وریاح غلیظ بود نافع بود و مصلح آن زرشک تازه بود و بدل وی حب محلب بود با مغز بادام تلخ. (اختیارات بدیعی). گرم و خشک است در سیوم. چون دو مثقال از او میل کنند خداوند خدر و فالج را نفع دهد و مغص را که از ریاح غلیظه بود دفع کند و بدلش مغز بادام تلخ است
لغت نامه دهخدا
(حَبْ بُنْ نَ بَ)
: میوه های جنگلی مانند حب النبه و ثمر بلوط و گلابی جنگلی بخورند (مردم کرداک). (ایران باستان ج 2 ص 1544). و این کلمه حب النبه به تقدیم باء بر نون باشد و در کتابت غلط شده است
لغت نامه دهخدا
(حَبْ بُلْ بَ)
تگرگ. دانۀ تگرگ و یخچه
لغت نامه دهخدا
(حَبْ بُلْ بَ قَ)
رسنه. کلول. گاودانه. ملک. ارونس. اروبس
لغت نامه دهخدا
تصویری از حب البقر
تصویر حب البقر
گاو دانه (کرسنه) از گیاهان کرسنه
فرهنگ لغت هوشیار
دانه میوه کاج و هنجچنین دانه میوه سایر درختان تیره مخروطیان را نامند. یا حب الصنوبر الصغار. دانه کاج توضیح بفارسی آن را تخم ناژو (تخم ناجو) خوانند. یا حب الصنوبر الکبار. میوه درخت کاج معمولی را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حب العصفر
تصویر حب العصفر
خسکدانه تخم کاژیره از گیاهان تخم کاجیره را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
حبی است از ساخته های حکیم مومن که آنرا برای خوشبویی دهان شاه وقت ساخته است و ترکیبش عبارتست از مخاوط پنیرمایه شتر و عنبر اشهب و مشک و خصیه الثعلب خولنجان و مصطکی و قرنفل. حب هایی باندازه مغز فندق ازین مجموعه می ساختند و روزی یک عدد خورده میشده است و درتعاقب آن شراب یا شیر یا آب نخود خیسانده شده و یا آب تره تیزک می نوشیدند حب عنبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حب الغار
تصویر حب الغار
میوه غار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رحب الصدر
تصویر رحب الصدر
گشاده دل شکیبا فراخ سینه گشاده دل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حب البرد
تصویر حب البرد
سرمادانه تگرگ تگرگ
فرهنگ لغت هوشیار